یک شمشیرزن حرفهای بنام تای هاسیو که بانام مستعار شیر طلایی گذران زندگی میکند، رئیس یک گروه تبهکار به تای هاسیو یا همان شیر طلایی حسادت و از او کینه شدیدی دارد، شبی با همراهان خود برای شیر طلائی کمین میگذارند تا او را بکشند، تای هاسیو زخمی میشود اما فرار میکند و یک پزشک زخمش را معالجه میکند و متوجه میشود که بیماری بدتری دارد...