ویل هانتینگ جوان ۲۰ سالهای است که در دانشگاه فناوری اطلاعات ماساچوست به شغل دربانی و نگهبانی مشغول شده، و در همین حال نبوغی ذاتی در زمینه ریاضیات دارد، اما استعداد خود را باور ندارد و هیچ تلاشی نیز نمیکند که دیگران از این استعداد او آگاه باشند. ولی کم کم به کمک پروفسور ریاضی دانشگاه که استعدادش را کشف میکند، و روانشناسی که با او گفتگو میکند و همچنین دوست صمیمیاش، راه خود را در زندگی پیدا میکند...
از ویژگیهای این فیلم بداههگوییهایی است که آزادانه به دیالوگهای فیلمنامه اضافه شدهاند. همین گفتگوهای عامیانه ارزشی دوچندان به فیلم بخشیدهاند و باعث شده تا نوع رابطه ویل و دوستانش بسیار جالب و تماشایی شود. این فیلم که هم در گیشه موفق بود و هم نظر منتقدان را جلب کرد، برنده دو اسکار و نامزد هفت اسکار دیگر شد.